کارگر خسته نباشی
دست رنج تو
در سفره پر برکت ماست
عرقت در حال کار
مقدس تر از آب وضو
پیشانی سجده گر ماست
می دانم
کارگر مرد وزنش
غرور افت دارند
چون صبح تا شب
همیشه در فکر کارند
مال دزدی وحرام لب نزدند
می دانم
خستگی در دست وپایت
نه عزیز درنگاهت، صورتت
می ماند
اما
دلت زیبا درخشنده
نگاهت خیس بارانی
درشب های غم ناک است
ولی دستت پراز پینه
نشانه از سر کار است
خدااین دست را
از آتش جهنم
ور نگه دار است
دا با کارگر همراه است…
بمیرم واسه دستایی که خسته س از این زمونه
دلش می خواد که تک باشه ولی طفلی نمی تونه
همش شرمنده ی بچش می شه وقتی میاد خونه
دستاش خالیه و قلبش پر ازشرم و پر از خونه…
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر